از فلسفه ی تنهایی که مینویسم
هرگز، هرگز
هرگز نمی گویم که هستم
من هم هستم، به من نگاه کن
ولی هستی تورا چگونه دردست نفشارم
چگونه چشمهایی را که حرف میزنند نشنوم
موهبتی روحانی داری
و دوستش دارم
و باز تنهایی هایی که باهم تفاوت دارند
آیا رویایی می شوی که حقیقت دارد
و یا
یله کرده ای تمام احساسات را در جریان باد؟