کلبه تنهایی رویا |
|||||||||||||||||||||||||||||||
![]()
پنهـان کن در آغوشت مرا مرا در نهـانی ترین گوشه آغوشت پنهـان کن آن سوی تاریکی بر پهنـه زندگی آنجا که هوا از رویای بهـار شفاف تر است و باران سرود آفتـاب را تکرار می کند راز چشم هایت ستاره بختم بود که د رخشید و مهتاب را در نگاهم زمزمه کرد لبهایت خنده را که سـال ها در گلو گم شده بود را در چهـار سوی زمان دوباره فریاد کشید و آمدنت کویر دستانم را شکوفه باران کرد پنهـان کن مرا در آغوشی که نامش دوست داشتن است ...
نظرات شما عزیزان:
|