کلبه تنهایی رویا |
|||||||||||||||||||||||||||||||
![]()
امشب هم مانند شبهای دیگر به دلم رنگ غم خورده... ماهتاب اهسته از پس افق خارج میشد چند ستاره کوچک هم کم کمک بر گرد درخشش زیبایش اشکار شدند... پاسی از نیمه شب میگدشت سکوتی سنگین حاکم بر محیط بود .. می اندیشم که دیگر چیزی جز من وقلب من وماهتاب و شمع بیدار نیست .... ولی هنوزدیگری هم بیدار بود..... دلدار من مدتی سترویاهای من از حالت همیشگی پا فراتر نهاده..... بدین جهت به خواب پناه میبرم تا در رویای خیال سر در اغوش تو بگذارم واز دل پر دردم ناله ها بسرایم...
نظرات شما عزیزان:
|