کلبه تنهایی رویا |
|||||||||||||||||||||||||||||||
![]()
نایی دگر ندارم ، خندیدنم به زور است ماندم در این دو راهی، دنیا چه سوت و کور است در غم اسیر و مبهوت ،از زندگی گسستیم نفرین بر این زمانه ، مرگم که بی شعور است در کارزار هستی ، می گویمت تو پستی با قلب من غم تو ، بد جور جفت و جور است خواهم کمی بنالم ، تا تو شوی کنارم اما چه سود یارم ، سر منزل غرور است غم در کمین نشسته ، لبخند چهره بسته در قلب این شکسته ، بی راهه ها وفور است دلتنگ از عزیزان ، خوشی زما گریزان سیمای اشک ریزان ، شادی چه بی حضور است
نظرات شما عزیزان:
|