کلبه تنهایی رویا |
|||||||||||||||||||||||||||||||
![]()
شب سردی است ومن افسرده راه دوری است و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. میکنم,تنها,ازجاده عبور: دور ماندند ز من ادم ها. سایه ای از سر دیوار گذشت, غمی افزود مرا بر غم ها. فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر امد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر,سحر نزدیک است. هر دم این بانگ بر ارم از دل: وای,این شب چه قدر تاریک است! خنده ای کو که به دل انگیزم؟ قطره ای کو که به دریا ریزم؟ صخره ای کو که بدان اویزم؟ مثل این است که شب نمناک است. دیگران را هم غم هست به دل, غم من لیک,غمی غمناک است.........
نظرات شما عزیزان:
|