کلبه تنهایی رویا |
|||||||||||||||||||||||||||||||
![]()
من و نوشته هام هم عالمی داریم ... او متولد می شود ، من عشق می کنم ، عاشقش که می شوم ، دستم را می خواند ! رو به رویش می نشینم ، محو ِ هم می شویم ، من ناز می کنم ، او می خرد ! به آغوشش می روم ، بوسه بارانم می کند ! قدم می زنم ، زمزمه ام می کند ، باران می خواهم ، بر من می بارد ! برف که میاید ، دستی می شود در دستم ، گرمم می کند ! می خندم ، برایم قهقهه ای می شود از ته دل ! دلم که می گیرد ، دلش تنگ می شود ، نوازشی می شود روی گونه هایم ! تمام لحظه های نبودنت ، یک غزل می شود برایم ! همین یک غزل مرا بس ! جای خالیت را پر می کند ...بابای خوبم .... دلم برایت دوباره سخت تنگ شده... 27اذر دوباره امد.... من ماندهمو یک سینه پر درد دومین سال رفتنت را به سوگ مینشینم.... کاش بودی تا تمام عاشقانه هایم را به پایت میریختم.... کاش یرگردی ... کاش برگردی....
نظرات شما عزیزان:
|